کد مطلب:102438 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:325
«و انما الائمه قوام الله علی خلقه و عرفاوه علی عباده و لا یدخل الجنه الا من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النار الا من انكرهم و انكروه.»[1]. بیگمان امامان بر پای دارندگان و به اجرا درآورندگان دین خدا در میان خلق خدا هستند و عارفان و آشنایان به احكام و كتاب او در میان بندگانش می باشند و كسی به بهشت درنمی آید مگر اینكه امامان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند و هیچ كس به جهنم در نمی آید مگر اینكه حق آنان را انكار كند و آنان نیز دین و ایمانش را انكار كنند. نظم در مجتمع بر هر چیزی مقدم است، زیرا در شرایط هرج و مرج و بی نظمی نه فرهنگ و تمدن به وجود می آید و نه امور روزمره ی مردم به جریان می افتد، حتی اگر فرمانروای فاجر و ناشایستی در مجتمعی باشد بهتر از نبودن هیچ زمامدار و فرمانروایی است، زیرا در صورت بودن زمامدار امور مالی سر و سامان می یابد، با دشمن جنگ می شود، راهها امن می گردند و حق ناتوان از نیرومند گرفته می شود.[2]. لیكن چنین نظمی از بی نظمی بهتر است، نه آنكه آرمان اسلام چنین نظامی باشد، [صفحه 222] شایستگیها و ویژگیهای یك كارگزار اسلامی را كه هم آرمانی، به مفهوم در نظر داشتن اصول عقاید، باشد و هم واقع بینانه، به معنای قابل عمل بودن بر روی زمین و در شرایط اجتماعی انسانها، امیرالمومنین چنین می داند: «و قد علمتم انه لا ینبغی ان یكون الوالی علی الفروج و الدماء و المغانم و الاحكام و امامه المسلمین البخیل فتكون فی اموالهم نهمته و لا الجاهل فیضلهم بجهله و لا الجافی فیقطعهم بجفائه و لا الحائف للدول فیتخذ قومادون قوم و لا المرتشی فی الحكم فیذهب بالحقوق و یقف بهادون المقاطع و لا المعطل للسنه فیهلك الامه.»[3]. در این گفتار امیرالمومنین ناشایستگیها و زیانهای خاسته از چنان افراد ناشایسته را بیان می كند، تا كارگزار و سرپرست و رهبر شایسته را در مقابل آن بشناسند و زمام خویش را به دست او بسپارند: و شما به خوبی دانسته اید كه شایسته و سزا نیست كه سرپرست آبرو و حیثیت و هستی و درآمدها و احكام و پیشوایی مسلمانان شخصی بخیل [صفحه 223] و تنگ نظر باشد كه در نتیجه در گرفتن دارایی هایشان آزمند باشد و نباید نادان باشد كه با نادانی خود آنان را گمراه كند و نباید خشن و ناهموار باشد كه با خشونت خود مردم را از خود ببرد و پراكنده سازد و نباید نسبت به اموال عمومی بی عدالتی و تبعیض روا دارد كه در نتیجه عده ای از مردم را بر دیگران ترجیح دهد و به همگان یكسان ندهد و نباید در حكومت به قضا و داد دهی رشوه پذیر باشد كه حقوق را از بین ببرد و در آن هنگام كه باید بی هیچ نگرش ویژه ای با قاطعیت حكم صادر كند به ملاحظه ی رشوه دهنده یا دیگر وابستگیها، بایستد و دست از صدور حكم بردارد و نباید سنت رسول خدا را به تعطیلی بكشاند و به فراموشی سپارد كه در نتیجه به نابودی و هلاكت امت دست زده باشد. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه[4] می گوید: چون به این موانع ششگانه برای ولایت و امامت بنگریم، درمی یابیم كه تنها خود امام علی علیه السلام شایستگی امامت را دارد و نه دیگری، زیرا هر شخص دیگری را در نظر بگیریم، می بینیم كه از این شش صفت دست كم یك یا دو صفت ناشایست را داشته است.
امام، در اصول عقاید اسلامی، تنها یك فرمانروا و كارگزار و مدیر نیست، بلكه ادامه دهنده ی راه پیامبر و استمرار رسالت او است. همانگونه كه قرآن كتاب هدایت و سنت پیامبر آموزش قوانین خلقت است، امام به اجرا درآورنده ی كتاب و سنت می باشد و آموزگار آگاه بشریت. وجود امام خود راهنشانی روشن، مشعلی فروزان و پرچمی برافراشته بر سر راه تكامل انسانها است. امیرالمومنین در این باره می گوید:
صفحه 222، 223.